۩۞۩ گذرگاه عاشقی ۩۞۩

و خداوند عشق را آفرید...

۩۞۩ گذرگاه عاشقی ۩۞۩

و خداوند عشق را آفرید...

... عشق ، عشق ، عشق و بازم عشق ...

 

 

عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی .

 

عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی


عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته


عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟ فقط میگه: همیشه با منی


عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط میگه: دوستت دارم

 

 

نظرات 17 + ارسال نظر
جودی آبوت پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:15 ق.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

سلام توصیفه قشنگی بود جدی می گم موفق باشی

نسرین پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:05 ق.ظ http://shaghayeghe.blogsky.com

و عشق تنها عشق
تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگیها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن


یا حق

رویا شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:57 ب.ظ http://delsokhte.blogsky.com

سلام
جالب بود
موفق باشی

مسافر کویر شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:58 ب.ظ http://mosafer-kavir.persianblog.com

سلام..زیبا نوشتی...آپم و منتظرت...یا علی

بیتا یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ق.ظ http://bita25.blogsky.com

سلام
میدونید که من اصولا با عشقول نویسی رابطه ای ندارم مگر وقتی باران ببارد ......
اما ای وقتی عشق میاد و تو دیگه نه عقل میفهمی چیه و نه منطق...وقتی اولین نگاه میبردت به اوج....
وقتی قلبت از سینه میزنه بیرون یا وقتی دستات عرق میکنه وقتی حتی نمیتونی به معشوق نگاه کنی...ای کاش به حقیقت میتونستیم ببینیم و به او برسیم....

پیشی یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 05:37 ب.ظ

سلام
میومیو

مرجان دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:27 ب.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام دوست گلم
من آپم و منتظر حضور سبزت
چه عکسهای قشنگی تو وبلاگت می ذاری
منتظرتم
بای بای

مرجان جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 03:40 ب.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام دوست عزیزم
من دوباره آپم و منتظر حضور سبزت
بای بای

پیشی شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:07 ق.ظ

تبریک میگم بهتون عشقتون پاینده باد و همیشگی
خوشبختانه میبینم هر روز و هر روز محکم و محکم تر میشه
میو میو

امیر شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.yetar.blogsky.com

سلام از شما کمک میخوام تا من وبلاگمو گسترش بدم ممنون میشم من می خواستم قابمو عوضش کنم

سارا چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:04 ق.ظ http://www.afsos.blogsky.com

سلام خیلی وقته که نیستی چرا؟

سارا چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.afsos.blogsky.com


شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر
ابر خاکستری بی باران پوشانده آسمان را یکسر
ابر خاکستری بی باران دلگیر است
و سکوت تو پس پرده خاکستری سرد کدورت افسوس
سخت دلگیرتر است
شوق باز آمدن سوی توام است اما
تلخی سرد کدورت در تو پای پوینده راهم بسته
ابر خاکستری بی باران راه بر مرغ نگاهم بسته
وای باران باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست
آرزو می کردم
دشت سرشار ز سرسبزی رویاها را
من گمان می کردم
دوستی همچو سروی سر سبز
چار فصلش همه آراستگی است
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی است
من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سبزی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلب ها زآهن وسنگ
قلب ها بی خبر از عاطفه اند
در میان من وتو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دست های تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد
چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی
وتو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
آه می بینم می بینم
تو به اندازه تنهایی من خوشبختی
من به اندازه زیبایی تو غمگینم
من چه دارم که تورا درخور هیچ
من چه دارم که سزاوار تو هیچ
تو همه هستی من هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری؟ همه چیز
تو چه کم داری؟ هیچ
آرزو می کردم که تو خواننده شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی؟

مرجان پنج‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:41 ق.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام تنبل خان
چرا آپ نمی کنی می خوام بدونم ؟
من دوباره آپم بیا خوشحالم کن
بای بای

رامین چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ق.ظ http://khaneyaeshg.blogfa.com

خیلی جمله خوبی بود امیدوارم در تمام مراحل زندگیت پیروز باشی
یه سری به وبلاگ ما بزن
در ضمن نظز یادت نره

[ بدون نام ] شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:47 ب.ظ

... آهنگی گذاشتی که بی اختیار روزی چند بار برای شنیدنش به وبلاگ سر می زنم ...

یاحق!

سایه سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:53 ب.ظ http://sayehetanha.blogsky.com

سلام گلهای من

دلم براتون خیلی تنگ شده بود. گرفتار یک مهمان بودم که یک ماه و نیم منزل ما بود و البته الان از رفتنش خیلی غمگینم. بدجوری عادت کرده بودم بهش...

به هر حال... شما چرا کم پیدا شدید؟ هم کم پیدا و هم کم کار! دلم برات تنگه ‹هم› عزیزم. کجایی؟

مرجان سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:00 ب.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام دوست عزیزم
ممنون که به این نکته اشاره کردی . من اول داستان نوشتم که تروا توی یک محاصره ۱۰ ساله بوده و این که جنگ ۱۰ روز به روز انجامید هم در واقع منظور جنگ نهایی بوده که باعث شکست تروا میشه و توسط یونان فتح میشه
ولی خب من این کلمه ۱۰ روز رو از تو وبلاگ حذف کردم که بقیه دوستان مثل شما در اشتباه نیافتند .
مرسی که بهم گفتی
بازم منتظرتم
بای بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد