۩۞۩ گذرگاه عاشقی ۩۞۩

و خداوند عشق را آفرید...

۩۞۩ گذرگاه عاشقی ۩۞۩

و خداوند عشق را آفرید...

... حرفهای ؛هم ؛ و ؛ها؛...

سلام مهربون!

      تو کتابی می خوندم که دو تا آدم کوچولو دنبال بهترین های زندگی بودن ... تو گذرگاههای سخت و پر پیچ و خم زندگی به دنبال همون بهترین ها میگشتن... بعد از مدتی رسیدن به چیزی که میخواستن ، ولی آنقدر توش غرق شدن که یادشون رفت باید حفظش کنن... این بود که بعد از مدتی چیزی رو که داشتن رو  از دست دادن ... یکی از آدم کوچولوها برای همیشه تو اندوه و حسرت نشست و شاید نتونست دیگه بلند بشه و دنبال یه بهترین دیگه بگرده ولی اون یکی بعد از مدتی که هاج و واج مونده بود... اول خنده بلندی به وضعیتش کرد و اونوقت راه افتاد... تو تمام گذرهای پر پیچ و خم روزگار بدون ترس قدم برمیداشت و از هر قدمش لذت می برد...

شاید درست کردن  این- دومین-  وبلاگ ، همون حرکت " ها"یا"  هم"   تو قصه آدم کوچولوها باشه... شاید تو این داستان جدید اون دوتا  بتونن دست یکدیگر رو بگیرن و تو گذرگاه تنگ و تاریک و هولناک زندگی قدم بردارن ....یا حداقل عین اون داستان ،  یکیشون راه رو ادامه بده ... به امید موفقیت...